خطوط دستهایت مبهمند
می خواهم فال بگیرم
کولی پیر هم نتوانسته گره انگشتانت را بخواند
صاف بایست
بین دو راهی آیینه و تاریکی مانده ای
می خواهی بپیچی به سمت خورشید اما،
باز هم که کج شدی
هلال زیر شستت هم که دنباله ندارد، به تعبیری: عشقت می رود
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/01/19 - 13:39